این شعر رو عزیزترینم به من گفت :
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شـبنم نمی گــردم
و این هم جواب من که هیچ وقت نتونستم بهش بگم :
من آن قمری تنهایم که هر جایی وفا باشد
برای خـاطر دلبـر بساط نغمـه می سـازم
این شعر رو عزیزترینم به من گفت :
من آن گلبرگ مغرورم که میمیرم ز بی آبی
ولی با خفت و خواری پی شـبنم نمی گــردم
و این هم جواب من که هیچ وقت نتونستم بهش بگم :
من آن قمری تنهایم که هر جایی وفا باشد
برای خـاطر دلبـر بساط نغمـه می سـازم